قسمت اول......




















Blog . Profile . Archive . Email


عشق وعاشقی کشکه ..بیا تو

در مورد قیامت و روز محشر

قیامت

زمانی که قرآن می خواهد قیامت را توصیف کند می فرماید:. قیامت به ناگهان فرا می رسد . در روایتی داریم که حضرت عیسی (ع) از جبرائیل پرسیدند که قیامت چه زمانی فرا می رسد؟ حضرت جبرائیل وقتی اسم قیامت را شنیدند به خود لرزیدند . سپس گفتند که از کسی چیزی پرسیدی که در این مسئله داناتر از شما نیست . فقط همینقدر به شما بگویم که بر آسمان ها و زمین سنگین است . و ناگهان فرا می رسد . علامه مجلسی در جلد شانزده بحار الانوار نقل کرده که امام باقر (ع) فرمودند : روزی پیامبر اکرم (ص) و جبرائیل نشسته بودند . یک مرتبه جبرائیل به عالم بالا توجهی کرد . و رنگ او تغییر کرد . در روایت است که پیامبر فرمودند جبرائیل از ترس زرد شد . به همان نقطه ای که او نگاه کرد ، من هم نگاه کردم . دیدم فرشته ی بسیار عظیمی که مغرب و مشرق عالم را پر کرده بود ، به طرف پایین آمده و به من نزدیک شد. گفت: یا محمد (ص) خدای متعال فرموده که من تو را بین دو چیز مخیر کنم . اینکه پادشاه یا سلطانی باشی یا عبد و بنده باشی . پیامبر می فرماید من به جبرائیل نگاه کردم دیدم که حال او به حالت عادی بازگشت . بعد به من گفت که یا رسول الله (ص) انتخاب کن که عبد باشی . پیامبر اکرم (ص) فرمود که من می خواهم عبد و بنده ای از بندگان خدا باشم . آن فرشته بازگشت . پیامبراکرم (ص) از جبرائیل سوال کردند : چرا حال تو تغییر کرد ؟ از ترس و نگرانی تو من به قدری هراسناک شدم که تا بحال اینقدر نگران نشده بودم . جبرائیل گفت : یا رسول الله این ملک را می شناسید ؟ این ملک اسرافیل بود . ( دربین ملائک مقرب الهی که چهار ملک هستند . طبق روایات اسرافیل از همه مقرب تر است ) . جبرائیل گفت : از زمان خلق آسمان ها و زمین تا به امروز این ملک به عالم پایین نیامده بود . الان که اینجا آمد من فکر کردم که برای امر قیامت آمده است . به همین خاطر ترسیدم . بعد از آن متوجه شدم که مأموریتی دارد . آمده است که شما را بین این دو امر مخیر کند . برخی از افرادی که این موضوع را می فهمیدند ، خیلی می ترسیدند . موی برخی از مردگانی که حضرت عیسی (ع) زنده می کرد از ترس سفید شده بود . زمانی که حضرت عیسی (ع) پسر حضرت نوح را زنده کرد، همه دیدند که موی او سفید است . حضرت عیسی سوال کردند که شما در همین سن پیری از دنیا رفتید؟ گفت من جوان بودم

. اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده کردید گمان کردم که بخاطر قیامت بلند شده ام . به همین خاطر از ترس موهای سر من سفید شد. البته قیامت برای همه هولناک نیست .

در قرآن هم آمده است که برخی از افراد از قیامت در امان هستند . البته اینطور نیست که کسی از قبل تضمینی داشته باشد که از قیامت نترسد .

وقتی که پیامبر(ص) و اولیای خدا اینگونه ترس داشتند . ما چقدر می توانیم مطمئن باشیم؟ هرزمانی پیامبر اکرم (ص) یاد قیامت می کردند ، رنگ ایشان عوض شده و اشک می ریختند . شاید برخی از دوستانی که به قم مشرف شده و نماز حضرت آیت الله بهجت را بودند فراموش نکنند . این بزرگوار نمازهای عجیبی داشتند . بدون استثناء در همه ی نماز ها منقلب می شدند. اما نماز شب جمعه ی ایشان نماز دیگری بود . گویی در و دیوار مسجد گریه می کرد . ایشان در شب های جمعه در رکعت اول بعد از حمد سوره ی جمعه را می خواندند . در رکعت دوم بعد از حمد سوره ی دیگری را می خواندند. زمانی که سوره ی جمعه را می خواندند و به این آیه می رسیدند که می گوید ای پیامبر به مردم بگو آن مرگی که از آن فرار می کنید ، یک روز به سراغ شما می آید . شما را به محضر آن کسی می برند که به همه چیز عالم است .

هم به پنهان و هم به ظاهر شما آگاه است . خدا به آن کارهایی که می کردید خبر می دهد .

آیت الله بهجت به اینجا که می رسیدند ، کاملاً مشخص بود که منقلب شده اند . در رکعت دوم زمانی که به این آیه می رسیدند که می گوید ای پیامبر به مردم تذکر بده و آنها را موعظه کن شاید فایده ای داشته باشد . اما آن کسی از موعظه ها و تذکرات تو نفع می برد که دل زنده ای داشته و خدا ترس باشد . آدم شقی و کسی که قساوت دل، او را گرفته از این موعظه ها دوری می کند . آن کسی است که وارد بزرگترین آتش می شود . آیت الله بهجت به اینجا که می رسید سکوت می کرد . گویی دیگر توان خواندن نداشت .

ما درروایت داریم که آتش های دنیا نسبت به آتش قیامت هفتاد مرتبه تنزل پیدا کرده اند . شما حتی نمی توانید نزدیک آتش کوره های ذوب آهن و یا ریخته گری ها شوید . با این حال این آتش هفتاد مرتبه تنزل یافته ی آتش جهنم است . البته در جهنم تنها آتش نیست بلکه چیزهای دیگری هم است که عذاب آن از آتش بیشتر است .

آقای بهجت بعد از چند لحظه با یک صدای بسیار ضعیف ادامه ی آیه را قرائت می کردند .

آن کسی که در آن آتش بزرگ رفته نه می میرد که رهایی پیدا کند و نه می تواند زندگی کند . بین مرگ و زندگی دست و پا می زند .

آقای بهجت هفتاد سال ، هر روز زیارت عاشورا ، زیارت جامعه ی کبیره ، نماز جعفر طیار می خواندند و هر روز بین الطلوعین بیدار بودند . و هر روز نیز به زیارت حرم می رفتند . آن موقعی که در نجف بودند به زیارت حرم آن مکان می رفتند و زمانی که قم بودند به زیارت حرم حضرت معصومه (س) و زمانی که در مشهد بودند به زیارت حرم حضرت امام رضا (ع) می رفتند .

گاهی ما هفتاد روز و یا هفت روز هم نمی توانیم این کار را بکنیم . اما ایشان هفتاد سال این کار را تکرار می کردند . اما باز هم اینگونه ترس داشتند .

درجات معرفت انسان متفاوت است و نسبت به این درجات ، حالات فرد نیز مختلف است . ما نیز باید یک شباهتی با انبیاء و اولیا و یا این کسانی که شاگردان آنها بودند داشته باشیم . اما گاهی اوقات حتی ترس آن را هم نداریم .

یک نفر پیامک زده بود به این مضمون که من با اینکه گناهان بزرگی مرتکب شده ام که خدا می داند ، اما ترسی از مرگ و عالم آخرت ندارم . در جواب ایشان باید گفت که یا شما نمی دانید گناه چیست و چه عواقبی دارد و یا مرگ و آخرت را نمی شناسید . وگرنه اگر انسان مرگ را شناخته و بداند که به چه جایی می رود و یا حتی احتمال آن را بدهد، بسیار تکان دهنده است .

درروایت است که امیرالمومنین (ع) زمانی که حاکم بودند، به نزدیک بازار می آمدند و از اینکه می دیدند همه مشغول کار خود هستند گریه می کردند .

می فرمودند: بندگان خدا بانگ کوچ زده اند ، حواس خود را جمع کرده و غافل نباشید . یک ابدیتی در پیش دارید . این سال های کوتاه که به اندازه ی یک پلک به هم زدن هم نیست ، شما را مشغول نکند . این حالات را این بندگان بزرگ الهی داشته اند . گاهی برخی از جملات برای ما یک تخیلی ایجاد می کند .

امیرالمومنین (ع) اینگونه می فرمودند، ولی گاهی برخی از ما می گوییم که ما علی داریم چه غم داریم . گویی امیرالمومنین (ع) خدای نخواسته یک بیمه ی گناهی است که به ما می گوید شما هرکاری می خواهید بکنید . یک نفر از حضرت سوال کرد که چرا شما اینقدر عبادت می کنید ؟ ایشان فرمود : می ترسم به برادرم رسول خدا نرسم .

یک زمانی امام سجاد (ع) روی چهار دست و پا حرکت می کردند . از بسیاری سجده ورکوع نمی توانستند روی پای خود بایستند . امام باقر(ع) فرزند ایشان می فرماید که من نوجوان بودم . وقتی پدر خود را با پیشانی پینه بسته و چهره ی نورانی دیدم که این چنین چهار دست و پا حرکت می کند ، گریه کردم . گفتم: پدر جان شما خیلی سخت می گیرید .

امام سجاد (ع) فرمود : فرزندم کتاب جدم علی (ع) را بیاور .

وقتی کتاب امیرالمومنین که حالاتی از ایشان در آن نوشته شده بود را آوردم . امام سجاد (ع) چند ورقی را نگاه کرده و آن را کنار گذاشتند .

سپس فرمودند : چه کسی می تواند به عبادت های علی (ع) برسد. حضرت علی (ع) اینگونه بودند .آنوقت گاهی برخی از ما می گوییم که علی داریم چه غم داریم . با این حرف گویی می خواهیم بابی از تنبلی رابرای خود باز کنیم .

یک شاعری بود به اسم حاجب که شعری به این مضمون گفت که حاجب اگر معامله ی حشر با علی است ، آسوده باش هرچه بخواهی گناه کن .

آن حضرت را در خواب دید . ایشان فرمود: این چه حرف اشتباهی است که زدی ؟ اینگونه بگو : حاجب اگر معامله ی حشر با علی است ، شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن .

کسی که وارد ولایت امیرالمومنین (ع) می شود اهل عمل است . در روایت است کسانی که اهل ولایت هستند ، اهل تقوا بوده و در آن شهری که آنها زندگی می کنند از همه باتقوا تر و خدا ترس تر هستند . کسانی که اهل ولایت هستند حقوق دیگران را رعایت می کنند . یک عده ای برای دیدن امام رضا(ع) به مرو رفتند . خادم ایشان به نزدیک در آمده و گفت چکار دارید ؟ گفتند ما یک عده از شیعیان امیرالمومنین (ع) هستیم و از راه دور آمده ایم که به خدمت امام رضا(ع) برسیم. خادم به نزد امام رضا(ع) آمده و گفت یک عده از شیعیان جد شما هستند و می خواهند با شما ملاقات کنند . امام فرمودند بگویید بروند من الان فرصت ندارم .

خادم به آنها گفت بروید امام وقت ندارند . فردا آمدند بازهم امام ایشان را نپذیرفتند .

در روایت است که تا دو ماه امام رضا (ع) ایشان را راه ندادند . بعد از دو ماه آنها به خادم گفتند از آقا بپرسید مگر ما چه جفایی کرده ایم که اینگونه ما را دشمن شاد می کنید. حضرت فرمود : می توانید داخل شوید . سپس به آنها فرمود : شما واجبات خدا را درست انجام نمی دهید .حرام های خدا را مرتکب شده و حقوق یکدیگر را هم مراعات نمی کنید . آنوقت می خواهید من شما را به خانه ی خود راه بدهم .

شیعه کسی است که از همه اهل عمل تر و باتقواتر است . ما که شیعه ی امیرالمومنین (ع) سعی کنیم که به سمت قله هایی که اهل بیت دوست داشتند ، برویم .

به تعبیر امام رضا (ع) شیعه کسی است که در زندگی او حضرت علی (ع) و اهل بیت وارد شده باشند . حضرت امیر(ع) فرمود که شما نمی توانید مانند من باشید ولی زحمت خود را بکشید . ما هم دست شما را می گیریم . شفاعت مربوط به کسی است که در کلاس اهل بیت نشسته و احیاناً در جایی کم آورده است . در این صورت اهل بیت به او کمک می کنند . امام صادق (ع) فرمود که روزغدیر در عالم بالا، به معنای روز عهد است . یعنی روزی است که ما باید تجدید عهد کنیم . اینکه کارهایی که از ما خواسته شده، انجام داده ایم یا خیر. امام ما خداترس و اهل عمل بود . این را نیز به ما توصیه می کند.



نظرات شما عزیزان:

آقازاده
ساعت15:31---5 ارديبهشت 1391
سلام بمنم سربزن..............

آقازاده
ساعت10:52---6 بهمن 1390
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت 13:18 توسط نازنین زهرا| |


Power By: LoxBlog.Com